شب پانزدهم رمضان سال سوم هجری در مدینه بود، آسمان و زمین چشم انتظار نخستین فرزند زهرای اطهر و حیدر کرار. پیامبر رحمت(صلی الله علیه و آله) مژده میلاد فرزند بزرگوار خویش را از زبان روح الامین شنیده است. صدای بانگ بیدار باش حسن مجتبی(علیه السلام) گوش خفتگان دنیای خاکی را کر میکند، آیتی دیگر در هستی ِ زندگی بهترین ِ خلق خدا آمد و حسن بن علی(علیه السلام) از کرسی عرش به روی فرش پای نهاد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرزند خویش را از علی(علیه السلام) میگیرد، به ایشان میفرماید: «ای علی! نام فرزند خود را چه گذاشته ای؟» و علی(علیه السلام) این اسوه بیهمتا از رفتار الهی به پسر عم خود محمد مصطفی میفرمایند: «ای پیامبر! علی در هیچ چیز از شما پیشی نخواهد گرفت» و پیامبر با تبسمی معنا دار میفرمایند: «یا علی تو نزد من مانند هارون نزد موسی هستی و از این رو نام فرزند تو را جبریل امین همنام فرزند بزرگ ِ هارون بشارت داده است. آری (شبر) و پیامبر با این فلسفه نو در نامگذاری سبط اکبر خود نامی مترادف با شبر در ادبیات عرب و البته بی همتای «حسن» را مینهد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) آن قدر به دردانه باغ ِ زهرا(سلام الله علیها) دلباخته شده که در حدیثی منقول از اسامه بن زید میفرماید: «خدایا! من، او را دوست میدارم و تو دوست بدار هرکسی که او را دوست دارد». رسم زیبایی موسایی ِ پیامبر(صلی الله علیه و آله) در نامگذاری اسباط خود آشناترین همذات پنداری در امت واحده اوست و این چنین است که او امید دارد که امتش قدر علی(علیه السلام) و اولاد ِ ایشان را به منزلت نیکو بشناسند و به آنها تمسک جویند.
شبیه ترین به پیامبر(صلی الله علیه و آله)
امام حسن مجتبی(علیه السلام) در دوران کودکی خود تا هفت سالگی با پیامبر(صلی الله علیه و آله) محشور بود تا جایی که نقلی معروف از صحابی پیامبر است که «حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله) بر منبر در حال خطبه بودند که گریه حسن(علیه السلام) از حیاط مسجد سبب شد خطبه خویش را بشکنند و سراسیمه به جانب حیاط مسجد دویده و فرزند خویش را در آغوش بگیرند و ایشان را آرام کنند و در پاسخ صحابه بفرمایند که گریه حسن، عقل از من ربود». حکایت ِ این خطبه شکنی ِ خوشایند، حکایت هزاران نشانه دیگری است که امت پیامبر(صلی الله علیه و آله) پس از رحلت ایشان کمتر بدان عمل کردند و جز عدهای معدود بر این رسم استوار نماندند. به گفته عموم احادیث اهل سنت و تشیع و به نقل از صحابه و اهل بیت عصمت و هدایت(سلام الله اجمعین) «هیچکس در خلق و خو و سیما شبیه تر به پیامبر(صلی الله علیه و آله) جز حسن (علیه السلام) نبود». از این روست که با همین خلق و خوی محمدی، حضرت مجتبی(علیه السلام) در دوران خلافت ابوتراب (علیه السلام) و در زمانی که ایشان به دلایلی چون مشغله و یا کسالت در خطبه جمعه مسجد کوفه حاضر نمیشدند، خلف بر حق ایشان ابومحمد حسن مجتبی(علیه السلام) حاضر میشدند.
توافقی از روی حکمت
چراغ رهبری پیامبر(صلی الله علیه و آله) این بار پس از امام علی(علیه السلام) در دستان فرزند بزرگوار و کریمشان امام حسن مجتبی (علیه السلام) بود و ایشان در روز نخست خلافت خویش میفرمایند: «ما اهل بیت پیامبر اسلام یکی از دو وزنه و ثقلی هستیم که پیامبر به ارث گذاشت، وزنه دیگر کتاب خداست که شرح همه چیز در آن هست و باطل در آن راهی ندارد و در همه امور اعتماد به کتاب خدا و ما اهل بیت است، ما از تأویل آن بی خبر نیستیم، بلکه حقایق آن را میدانیم. پس از ما اهل بیت اطاعت کنید که اطاعت ما واجب است و اطاعت ما قرین اطاعت خدا و پیغمبر اوست». در این میان حضرت با ترویج آیین مبارکه اسلام که خط و مشی علوی منشانه ای با خود داشته و جز بر حقوق از دست رفته انسانی و اخلاقی در سایه کتاب هدایت نیست، دست گماشتند، اما از این میان غول خدعه شام (معاویه بن ابوسفیان) دست در گریبان امامت ِ دوخته شده به دست خدا کرده و قصد بر ایجاد تفرق و تنش به جامعه اسلامی میکند. پس از کش و قوسهای فراوان این بار اطرافیان امام حسن(علیه السلام) و مشیت الهی چنان رقم میخورد که حضرت توافقی از روی حکمت با وی میکند و در جایی میفرماید: «در این حکمت آزمایش و عبرتی است و شاید مهلت و بهره ای تا زمانی که البته پایان میپذیرد» .
مژده بزرگ
ایشان خود بر بد عهدی بیعت شکنان شامی آگاه بوده و خویش را به سان پدر عزیزشان قربانی آگاهی مردم میکنند؛ مردمی که دیگر حنای ِ آدمیتشان روزگاری بود که رو به رنگ باختن نهاده است. بنابراین وقتی این مسخ شدگان زر و سیم از حضرت دلیل دیگری برای سازش با شام میطلبند، ایشان در کمال آینده نگری و حکمت متعالی میفرمایند: «بر گردن ما(اهل بیت) بیعتی از خلیفه جور همیشه استوار است، جز قائم ما همان که عیسی در پی او نماز میخواند». مژده بزرگ امام حسن(علیه السلام) به ظهور حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه) رسالت بزرگی است که امروز به دستان ما رسیده و هر گونه فراموشی در عاقبت کار ِ این امر جز همان دین فروشی امثال «عبیدالله بن عباس» فرمانده وقت ِ لشکر امام حسن(علیه السلام) نیست. بررسی بخشش و کرامت ایشان در دفع خطر تفرقه از امت اسلامی و واگذاری ردای خلافت جای خود دارد، اما به حقیقت ما در وصف کسی که دو بار تمامی اموالش را در راه فقرا وقف کرده و نصیبش دوباره از نو شروع کردن بود، چه بگوییم؟ آری! این سرور جوانان بهشت و این یاور همیشه راستین سپاه امیرالمؤمنین(علیه السلام) در روزی به دنیا آمد که مکه در خفقان ظلم بت پرستان بود و خداوند به نام وی آزادی و آزادگی دوباره ای از جنس کرامت و بخشش و حلم و بردباری را به او بخشید.
نظر شما